گربه ها تصمیم نمی گیرند در یک نگاه

  • ادبیات معاصر ایران
  • مجموعه داستان‌هایی کوتاه از جامعه‌ی امروزی
  • توجه به نقش زنان در جامعه
  • انتخابی خوب برای آشنایی با ادبیات امروز ایران

داستان کوتاهناتاشا امیری

1 تعداد صفحه 116

کتاب «گربه‌ها تصمیم نمی‌گیرند» یکی از کتاب‌های معاصر ادبیات ایران است که به خوبی روابط اجتماعی و فرهنگی چند سال اخیر جامعه را به تصویر می‌کشد. مجموعه داستان‌های کوتاه این کتاب با نام‌های «گربه‌ها تصمیم نمی‌گیرند»، «تنگه»، «مرسانا»، «پرتقال بده»، «گپ مجازی» و «زالوساز» تصویری واقعی از فرهنگ معاصر را نشان می‌دهند.

ناتاشا امیری نویسنده‌ی این داستان ها با پیش گرفتن سبک رئالیسم، بدون حاشیه رفتن، مستقیم اصل مطلب را بیان می‌دارد و قصه‌هایش با سرعت خوبی به پیش رفته و منسجم به پایان می‌رسند. از دیگر نقاط قوت این مجموعه داستان‌های کوتاه پرداختن صحیح و مناسب به زنان و موضوعات و مسائل مربوط به آن‌ها است.

ناتاشا امیری نویسنده و منتقد ادبی اهل ایران است که از بیست و پنج سالگی‌اش در حوزه داستان‌نویسی و نقد ادبی فعالیت کرده، اگرچه تحصیلات دانشگاهی او در زمینه مهندسی کشاورزی بوده است. آثار او عبارت‌اند از: «هولا … هولا» از نشر ققنوس، «با من به جهنم بیا» از نشر افق، «عشق روی دیگر چاکراه دوم» از نشر ققنوس، «راویان» از نشر مرکز، «نقش هشتاد» از نشر نیلوفر، «داستان‌های مشترک ایران و سایر کشورهای جهان» از نشر توس، «مرده در راه‌اند» از نشر ققنوس.

کتاب «گربه‌ها تصمیم نمی‌گیرند» که شامل داستان‌هایی کوتاه است برای آشنایی با ادبیات امروزه‌ی ایران گزینه‌ی مناسبی ست و می‌توان بسیاری از دغدغه‌ها و چالش‌های خود را در آن یافت و با شخصیت‌ها همدلی کرد. این کتاب در انتشارات ثالث به چاپ رسیده است.

در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:

از این نظر با هم مو نمی‌زدیم ولی آن سال‌ها مادرم مدام توی گوشم می‌خواند خطرات زیادی سر راه دخترهای جوان است. پر از ترس، غصه، حرف‌های نگفته، خشم، کینه و حسادت بودم. شب‌ها خوابم نمی‌برد. همیشه فکر می‌کردم مردهایی تعقیبم می‌کنند تا توی تاریکی خرابه سر کوچه بلا سرم بیاورند. ازدواج هم که کردم اوضاع تغییر نکرد؛ باز می‌ترسیدم، غصه داشتم، حرف‌های نگفته خفه‌ام می‌کرد، سر هر چیزی از کوره در می‌رفتم، کینه‌ای عجیب نسبت به همه چیز داشتم و از زور حسادت می‌مردم و زنده می‌شدم. فقط به چیزی که دیده بودم، شک نداشتم. از بوی دود اگزوز به خود آمدم که توی پارکینگ نیمه تاریک هستم و آن قدر ترسیدم که به حیاط پوشیده از برف دویدم. حال خودم را نمی‌فهمیدم. از تجسم چیزی که دیده بودم، به صورتم چنگ زدم. جیغ کشیدم تا دیگر مجبور به تحمل آن همه خفت نباشیم. خرد شده بودم. نفهمیدم چه شد که دیگر نتوانتستم جلوی خودم را بگیرم، دیگر نقش بازی نمی‌کردم، تظاهر به زدن نمی‌کردم، واقعاً می‌زدم. ضربه‌های مشت به بدنم محکم‌تر شد: «بمیرم … بمیرم!» ولی زهر آن صحنه ته نمی‌کشید.

 

دویست متر جلوتر در ورودی اتوبان، پشت ترافیک سنگینی متوقف شد. همیشه فکرش را می‌کرد پرسه زنی در پیچ و خم شبکه مجازی، جنگ هشتگ‌ها و توئیت‌های تند، بالاخره به «یه رابطه جهشی!» برساندش. سه ماه از ازدواجشان نگذشته بود که راشین رمز فیسبوکش را پیدا کرد و پیغام‌هایی را خواند که برای زن‌های مختلف با پیشنهاد دوستی ارسال شده بود. تا از شرکت به خانه برسد، کل فامیل باخبر شده بودند. راشین با چشم‌های متورم از گریه توی سالن پذیرایی جلویش ایستاد و جیغ کشید: تو چی فکر کردی؟ چطور به خودت جرئت دادی؟ اما ناگفته می‌گفت «فقط یه چیزی بگو تا حالم خوب شه!»

آیا این بررسی برای شما مفید بود

مشخصات گربه ها تصمیم نمی گیرند

  • مولف (مولفان)
  • رده سنی

    بزرگسال

  • قطع

    رقعی

  • سال چاپ

    1399

  • تعداد صفحه

    116

  • شماره چاپ

    1

  • تعداد جلد

    تک جلدی

  • شابک

    9786004055215

  • کشور

    ایران

1.0
/ 5 از مجموع 1 رای
1 دیدگاه گربه ها تصمیم نمی گیرند
  1. الهام

    مسخره بود کتابش
    بی سر و ته

    پاسخ دهید

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید