گتسبی بزرگ در یک نگاه

  • ادبیات کلاسیک آمریکا
  • جزو صد کتاب برتر جهان
  • منبع ساخت چندین فیلم سینمایی
  • بهترین اثر اسکات فیتس جرالد
  • رمانی تراژدی در باب آرمان گرایی انسان
  • روایت گر تحولات آمریکا پس از جنگ

رمانفرانسیس اسکات کی فیتزجرالد

تعداد صفحه 350

«گتسبی بزرگ» یکی از چندین میلیونر آمریکا بود که پس از جنگ جهانی اول، در دوران رشد اقتصادی آمریکا، توانست ثروت هنگفتی کسب کند. او هر شب مهمانی های باشکوهی برگزار می کند و در انتظار است تا روزی معشوقه اش مانند یکی از آن هزاران مهمان پا به خانه اش بگذارد. همه ی مردم در جریان ثروتمندی گتسبی هستند اما هیچ کس نمی داند که او چگونه به این مرحله رسیده است.

در این میان مردی به نام «نیک کراوی» به همسایگی گتسبی می آید، او که چندان اهل مهمانی و تجملات نیست، از گتسبی پر سر و صدا که هر شب مهمانی برگزار می کند، دل خوشی ندارد. اما در جایی از داستان نیک کراوی کنجکاو می شود که دلیل این همه مهمانی چه می تواند باشد؟ او پس از کمی جست و جو در می یابد که گتسبی در انتظار معشوقه اش است. ماجرا همین جا به پایان نرسید چون نیک، معشوقه گتسبی را می شناخت و تصمیم گرفت آن ها را با هم رو به رو کند.

رمان گتسبی بزرگ در تابستان 1922 در نیویورک و لانگ آیلند روایت می شود. این رمان در سال 1925 به چاپ رسید اما از آن دست کتاب هایی بود که تا چندین سال اصلا مورد استقبال قرار نگرفت. بعد از گذشت دو دهه از انتشار کتاب، پس از جنگ جهانی دوم، کتاب گتسبی بزرگ بین مردم راه یافت و بیشتر و بیشتر خوانده شد تا اینکه در نهایت تبدیل به یکی از برترین رمان های جهان گشت.

فرانسیس اسکات فیتز جرالد، نویسنده ی رمان گتسبی بزرگ توانسته در این رمان به خوبی به تفاوت های طبقات اجتماعی گوناگون، عدالت، آرمان گرایی، افراط و تفریط، تغییرات پس از جنگ و حتی عشق بپردازد. رمان گتسبی بزرگ نه فقط در تاریخ خودش، بلکه در همه ی زمان ها خواندنی ست و می توان درس های زیادی از آن گرفت.

فیتز جرالد نویسنده ی اهل آمریکا در 24 سپتامبر 1896 متولد شد. او از نوجوانی به نوشتن علاقه مند بود و با ادامه دادن این مسیر توانست به یکی از بهترین نویسنده های قرن بیستم بدل شود. او رمان هایی مانند «این سوی بهشت»، «لطیف است شب»، «زیبا و ملعون» و «آخرین قارون» را نوشت، اما بخش اعظم شهرتش مربوط به نوشتن کتاب گتسبی بزرگ می شود.

فیتز جرالد در چهل و چهار سالگی در اثر حمله قلبی از دنیا رفت، اما ده ها سال است که آثارش بیش از پیش خوانده می شوند. بر اساس رمان گتسبی بزرگ چندین بار فیلم سینمایی ساخته شده است که جدیدترین آن ها مربوط به سال 2013 می باشد؛ فیلم گتسبی بزرگ با بازی دی کاپریو که برنده دو جایزه اسکار نیز شد.

رمان گتسبی بزرگ در ایران نیز چندین بار ترجمه شده است. کریم امامی اولین بار در سال 1344 دست به ترجمه کتاب گتسبی بزرگ برد و تاکنون بیش از ده بار این ترجمه تجدید چاپ شده است. رمان گتسبی بزرگ با ترجمه کریم امامی را انتشارات علمی و فرهنگی منتشر نموده است.

در بخش هایی از کتاب گتسبی بزرگ می خوانیم:

در سال هایی که جوان تر و به ناچار آسیب پذیرتر بودم، پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزه مزه می کنم. وی گفت: "هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همه مردم مزایای تو رو نداشتن". پدرم بیش از آن نگفت، ولی من و او با وجود کم حرفی همیشه زبان یکدیگر را خوب می فهمیم. و من دریافتم که مقصودش خیلی بیشتر از آن بود. در نتیجه، من از اظهار عقیده درباره خوب و بد دیگران اغلب خودداری می کنم. و این عادتی است که بسیاری طبع های غریب را به روی من گشوده و بارها نیز مرا گرفتار پرگویان کهنه کار کرده است. هنگامی که این خصلت در انسان متعارف ظاهر می شود، مغز غیرمتعارف وجود آن را به سرعت حس می کند و خود را به آن می چسباند. از این رو، در دانشکده مرا به ناحق به سیاست پیشگی متهم می کردند، چون محرم آدم های سرکش ناشناس بودم و از سوزهای نهانشان خبر داشتم. بیشتر این درد دلها میهمان ناخوانده بودند، اغلب هنگامی که از روی نشانه ای برایم مسلم میشد که مکنونات قلبی کسی از گوشه افق لرزان لرزان در آستانه طلوع است، خود را به خواب زده ام یا اشتغال فکری شدید را بهانه قرار داده ام یا به سبک سری خصمانه تظاهر کرده ام. چون افشای مکنونات قلبی جوانان یا حداقل نحوه بیان آن، معمولا پر از سرقت های ادبی است و جاگذاشتگی های آشکار دارد. خودداری از گفتن خوب و بد دیگران، خود حاکی از امیدواری بی نهایت است. من هنوز گاه می ترسم اگر موضوعی را که پدرم آن روز با تفرعن در لفافه گفت و من امروز با تفرعن تکرار می کنم، فراموش کنم این که بهره اشخاص را از اصول انسانیت در هنگام تولد به یکسان تقسیم نمی کنند به نحوی سرم بی کلاه بماند.

 

درست وقتی که کنجکاوی عمومی درباره گتسبی در اوج خود بود، چراغ های خانه اش شنبه شبی روشن نشدند و کار او در نقش تری ملکيو با همان ابهامی که شروع شده بود، پایان یافت. تدریجا متوجه شدم اتومبیل هایی که با توقع پذیرایی وارد اتومبیل گرد خانه اش می شوند، فقط یک دقیقه می مانند و دلتنگ به راه خود می روند. از خود پرسیدم نکند گتسبی بیمار شده باشد و برای کسب خبر، به در خانه اش رفتم. پیشخدمت نا آشنایی با سیمایی خبیث و چشمان تنگ پر سوءظن از لای در به من نگریست.

 

بهت نشون میده که احساس من به چیزای این دنیا چطور عوض شده. آره. یک ساعت از عمرش می گذشت، تام هم خدا عالمه کجا بود. به هوش که اومدم، خودم رو کاملا بی کس حس می کردم. بلافاصله از پرستار پرسیدم که پسره یا دختره. وقتی بهم گفت دختره، سرم رو برگردوندم و زدم زیر گریه. گفتم خیلی خب، خوشحالم که دختره. امیدوارم که خل باشه، واسه اینکه بهترین چیزی که یه دختر تو این دنیا می تونه باشه، همینه… یه خل خوشگل و بعد با اعتماد ادامه داد: "آخه میدونی؟ به نظر من همه چیز بد و مزخرفه. همه همین عقیده رو دارن، حتی اونایی که بیشتر از بقیه بلدن. و من خودم می دونم. آخه من همه جا بودم، همه چیز دیدم، همه کار کردم."

چشمانش را با یک حال غرور بی پروا، تقریبا مثل تام، به این طرف و آن طرف گرداند و با تحقیر و تمسخری پرشور خندید: "من فهمیده هستم… خدا، من چقدر فهمیده هستم." لحظه ای که صدایش برید و اثر مغناطیسی آن روی حواس و اعتقاد من قطع شد، ریایی را که از اساس در گفته های او بود، حس کردم. این کشف مرا ناراحت کرد. انگار همه آن سرشب یک جور کلکی بود تا از نهاد من احساسی موافق بیرون کشیده شود.

آیا این بررسی برای شما مفید بود

مشخصات گتسبی بزرگ

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید