مرا به کنگاراکس نبر! در یک نگاه

  • ادبیات معاصر اوکراین و روسیه
  • ادبیات خیالی و طنز
  • داستانی انتقادی نسبت به حکومت شوروری
  • شرحی از واکنش‌های مختلف افراد نسبت به تاریخ کشور خود
  • ارائه‌ی تصاویری تکان‌دهنده از دوران پسا کمونیستی در کشورهای شرق اروپا
  • ترجمه مستقیم کتاب از روسی به فارسی

رمانآندری کورکوف

تعداد صفحه 144

رمان «مرا به کنگاراکس نبر» در سال 2008 توسط آندری کورکوف، نویسنده و متفکر معاصر اوکراینی نوشته شده است. آبتین گلکار نیز این اثر را مستقیماً از زبان روسی به فارسی برگردانده است. آندری کورکف 19 رمان و بیش از 20 مستند و فیلم‌نامه را در کارنامه فعالیت‌های خود دارد و آثار او به بیش از 37 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.

دغدغه و علاقه کورکوف بیشتر مسائل تاریخی بعد از فروپاشی حکومت شوروری است؛ به طوری که می‌توان ردپای آن را در تمامی آثارش دید. اغلب رمان‌های کورکوف فضایی خیالی و سورئال دارد. نثر او نمادین و کنایه‌ای است و با طنزی تلخ به انتقاد از معضلات جوامع تحت سلطه‌ی حکومت شوروری (پس از فروپاشی آن) می‌پردازد.

داستان مرا به کنگاراکس نبر در قطاری در حال حرکت بر روی مسیری یخ زده شروع می‌شود که در آن دو نگهبان، به نام‌های "توروسوف" و "رادِتسکی" مسئول مراقبت از جعبه‌هایی سِری هستند. این دو نگهبان از محتویات جعبه‌ها و گیرنده‌ی آن‌ها، بی اطلاع‌اند و حق بازکردن آن‌ها را نیز ندارند. قطار آن‌ها گویا سال‌هاست در حال حرکت است و داستان به صورت جالبی در فضا و زمانی نامعلوم جریان دارد.

در حین سفر عجیب این دو نگهبان، قطار در محل‌هایی نیز توقف می‌کند که یکی از آن‌ها شهری خیالی به نام "کنگاراکس" است. در شهر کنگاراکس گویا غم و ناراحتی بی معنی است و مردم آنجا در آرمان شهری زیبا زندگی می‌کنند که تنها شرط آن است که کار کنی تا گرسنه نمانی. اما این آرمانشهر نمادین در نهایت برای شخصیت اصلی داستان، یعنی توروسوف جذابیتی ندارد و از آن دوری می‌جوید.

با پیشرفت داستان سوالات ذهن خواننده و نمادها و استعاره‌های نویسنده بسیار بیشتر می‌شود اما در اواخر کتاب کم‌کم همه چیز روشن‌تر می‌شود؛ اینکه قطار نماد چیست یا آن جعبه ‌ها در واقع چی بودند و توروسوف آن‌هارا باز خواهد کرد یا نه؟ اما پایان داستان به همین سادگی‌ها هم نیست و قرار است شما را شگفت‌زده کند!

از آندری کورکوف در ایران چندین اثر ترجمه شده است که «مرگ و پنگوئن» با ترجمه‌ی شهریار وقفی‌پور از نشر روزنه و «زنبورهای خاکستری» با ترجمه‌ی آبتین گلکار از نشر افق نمونه‌هایی از آنان است. «قلب سگی» از میخائیل بولگاکف از نشر ماهی، «داستان ملال انگیز» از آنتون چخوف از نشر ماهی و «بازگشت چورب» از ولادیمیر نابوکوف از نشر چشمه نیز، از جمله آثار ترجمه‌ شده توسط آبتین گلکار است.

در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:

بدون شک نقاطی در تاریخ هست که می‌تواند ایمان انسان را به صحت و حقیقت گذشته متزلزل کند، و هنگامی که ایمان به گذشته‌ی بهتر با تردید همراه شود، باید در همه‌چیز تجدید نظر شود، از جمله در نگرش نسبت به حال و آینده…

با خودم می‌گویم: چطور ممکن است؟ چرا مردم از تاریخ خودشان خبر ندارند؟ چرا دنبال ریشه‌هایشان نمی‌گردند؟ چرا این پوشه‌ها برای هیچ‌کس مهم نیست؟

در حین حرکت قطار خارج شدند. صدای چرخ‌ها خاموش شد. دیگر گوشِ هیچکس به این صدا نیازی نداشت. ولی قطار به مسیرش ادامه می‌داد، مسیری از گذشته‌ی تاریک به آینده‌ی روشن…

آیا این بررسی برای شما مفید بود

مشخصات مرا به کنگاراکس نبر!

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید