ماه پنهان است در یک نگاه

  • رمانی پیرامون جنگ جهانی دوم
  • وصف نروژ هنگام اشغال توسط نازی ها
  • کتابی در سبک ناتورالیسم
  • اثر اشتاین بک نویسنده ی برنده نوبل

رمانجان استاین بک

تعداد صفحه 178

جان استاین بک در رمان کوتاه «ماه پنهان است» به توصیف نروژ در دوران اشغال نازی ها می پردازد. نیروهای مهاجم با تلاش اندکی توانسته اند به شهر حمله کرده و به آن چیره شوند. پس از اشغال، به سبب جو آرام حاکم بر شهر، اشغال گران تصمیم می گیرند که برای مدتی در شهر سکنی گزینند و مردم را به استخراج زغال سنگ وادارند.

پیش ا ز اجرای این خواسته، با شهردار مشورت نموده تا به واسطه او بتوانند راحت تر به مردم سلطه داشته باشند، اما شهردار در پاسخ به آن ها به آزاد بودن مردم شهر اشاره کرد و به خواسته مهاجمین تن نداد. آن ها نیز خود وارد عمل شده و دستور دادن به مردم را آغاز نمودند. در پی خدشه دار کردن آزادی مردم، خشم آن ها برانگیخته و ماجراها آغاز می شود. رمان ماه پنهان است، وصف دقیق و ارزنده ای از جنگ جهانی دوم ارائه می دهد.

جان اشتاین بک، نویسنده این رمان، با مهارت بسیارش در توصیف جزئیات توانسته شخصیت ها و نقش های مهم داستانش را زیر ذره بین برده و افکار و احساساتشان پیرو جنگ را شرح دهد. کتاب ماه پنهان است در سال های ابتدایی چاپ، ممنوع بود و یک کتاب زیرزمینی محسوب می شد، اما به شدت در روحیه مردم تاثیر نهاد و در ذهنشان جای گرفت. هم اکنون نیز به عنوان یکی از آثار مربوط به جنگ، برای مخاطبین این جنس کتاب پیشنهادی فوق العاده محسوب می شود.

جان ارنست استاین (اشتاین) بک، زاده ی 27 فوریه 1902 از نویسندگان قرن بیستم است که تحصیل در رشته ی ادبیات دانشگاه استنفورد را رها کرده و به مشاغل گوناگونی از جمله خبرنگاری تا میوه فروشی پرداخت. او از این تجربه های زیسته، کمک گرفته و به علاوه ی استعدادش در نویسندگی توانست رمان های کم نظیری هم چون «جام زرین»، «چمنزارهای بهشت»، «در نبردی مشکوک»، «موش ها و آدم ها»، «خوشه های خشم»، «اتوبوس سرگردان»، «مروارید» و «شرق بهشت» را خلق کند.

جان اشتاین بک علاوه بر جایزه ی پولیتزر موفق به دریافت جایزه ی نوبل نیز گشته است. او در شصت و شش سالگی به سبب بیماری قلبی در گذشت. مکتبی که اشتاین بک در آثارش پیش گرفت سبک ناتورالیسم بود. این سبک در اواخر قرن نوزدهم تحت تاثیر نظریات داروین شکل گرفت. در اصل ناتورالیسم شکلی از سبک رئالیسم اما به دور از نمادگرایی و ایده آل گرایی است که به جزئیات زندگی افراد با تکیه بر تاثیر وراثت بر آن ها می پردازد.

کتاب ماه پنهان است، یک رمان کوتاه اثر جان اشتاین بک، نویسنده ی برنده ی نوبل است که توسط افراد گوناگون به فارسی برگردانده شده است. پرویز داریوش نویسنده و مترجم ایرانی (1379-1301) یکی از افرادی است که ترجمه دقیقی از رمان ماه پنهان است را در سال 1334 در نشر علمی و فرهنگی ارائه نمود. از دیگر ترجمه های او می توان به «دوبلینی ها» اثر جیمز جویس، «موش ها و آدم ها» اثر جان اشتاین بک، «مائده های زمینی» اثر آندره ژید و «خانم دالووی» اثر ویرجینیا وولف اشاره کرد.

در بخش هایی از کتاب ماه پنهان است می خوانیم:

تا ساعت ده و سه ربع، همه چیز به پایان رسیده بود. قصبه تصرف شده بود، مدافعان آن در هم شکسته شده بودند و جنگ خاتمه پذیرفته بود. دولت مهاجم، خود را برای این نبرد نیز مانند نبردهای بزرگ دیگری که برعهده گرفته بود، آماده کرده بود. در بامداد این روز يکشنبه که قصبه به تصرف قوای مهاجم در آمد، پستچی و پاسبان با قایق آقای کورل که دکان دار محبوب قصبه بود، به ماهیگیری رفته بودند. آقای کورل قایق آماده به کار خود را یک روزه به آن دو کرایه داده بود. پستچی و پاسبان، چند کیلومتر رو به وسط دریا رفته بودند که چشمشان به کشتی کوچک تیره رنگی افتاد که سربازان را حمل می کرد و از کنار ایشان گذشت. این دو نفر چون از مقامات رسمی قصبه بودند، عبور سربازان به طرف قصبه مربوط به ایشان بود و ایشان رو به قصبه بازگشتند. اما البته تا خواستند در بندرگاہ قصبه پیاده شوند، مدت ها بود که قوای مهاجم قصبه را تصرف کرده بود. پستچی و پاسبان حتی نتوانستند به محل کار خود در عمارت شهرداری وارد شوند و وقتی زیاد اصرار کردند، هر دو را به عنوان اسرای جنگی دستگیر کردند و در زندان قصبه نگاه داشتند.

ساعت یازده شده بود و برف سنگین درشتی می آمد و آسمان اصلا دیده نمی شد. مردم میان برف به شتاب می رفتند و برف در جلوخان خانه ها و روی مجسمه ای که در میدان عمومی بوده و روی خط آهنی که از معدن زغال تا بندرگاه کشیده شده بود، انباشته شده بود. برف توده می شد و ارابه های کوچک که روی برف رانده می شدند، سر می خوردند. بر فراز قصبه، سیاهی استیلا یافته بود که از ابر عمیق تر بود و بر فراز قصبه، سکوت خشمناک و نفرت روزافزونی معلق شده بود. مردم زیاد در کوچه نمی ماندند، بلکه از درها به درون می رفتند و درها پشت ایشان بسته می شد. چنان می نمود که از پشت پرده ها چشم هایی نگران است و هنگامی که لشكریان از کوچه می گذشتند یا گشتی ها در کوچه اصلی قصبه می گشتند، آن چشم ها، سرد و خشم ناک، متوجه گشتی ها می شد. در دکان ها مردم می آمدند تا چیزهای مختلفی برای ناهار بخرند و چیزی را که می خواستند، از دکانداران می طلبیدند و پول آن را می دادند و هیچ تهنیتی میان ایشان و دکانداران مبادله نمی شد. و در اتاق نشیمن کاخ کوچک، چراغ ها روشن بود و نور آن ها بر برفی که بیرون پنجره می افتاد، می درخشید. محكمه تشکیل جلسه داده بود. لانسر در سر میز نشسته بود. دست راست او هونتر و پس از او توندر نشسته بود و در انتهای میز، سروان لوفت با انبوهی کاغذ در برابرش نشسته بود. در طرف مقابل، اوردن شهردار، سمت چپ سرهنگ نشسته بود. در طرف چپ، شهردار پراکل که روی دفترچه خود یادداشت می کرد. کنار میز، دو قراول با سرنیزه بر سر تفنگ و کلاه خود بر سر ایستاده بودند و بیشتر به مجسمه چوبی شباهت داشتند. بین آن دو، آلکس موردن قرار داشت. او جوانی درشت هیکل بود و پیشانی عریض و کوتاه و چشمان فرونشسته و بینی تیز بلندی داشت. چانه اش محکم و دهانش گشاد و شهری بود. شانه ای پهن و میانی باریک داشت و دست های دستبند زده اش پیش رویش باز و بسته میشد. شلوار سیاه و پیراهن آبی با یقه باز و نیم تنه تیره ای که از فرط پوشیدن برق افتاده بود، در بر داشت.

در شب تاریک و صاف، ماه سفید نیمه پژمرده ای، اندکی هوا را روشن می کرد. باد خنکی می وزید و از نقطه سرد قطب، بلاانقطاع می آمد و روی برف، آرام و ثابت می گذشت و زمزمه ای بلند می کرد. روی زمین، برف خیلی عمیق و خشک، مانند شن خفته بود. ساختمان ها سر به حفره های برف انبار شده فرو برده بودند و پنجره آن ها از سرما بسته بود و کرکره آنها انداخته شده بود. از آتش های انباشته، فقط دود قلیلی برمی خاست.

آیا این بررسی برای شما مفید بود

مشخصات ماه پنهان است

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید