قرنطینه در یک نگاه

  • کتابی ماجراجویانه و هیجان انگیز برای نوجوانان
  • دربرگیرنده مفاهیمی چون دوستی، همکاری، فداکاری و شجاعت
  • نوشته نویسنده معروف آمریکایی در ژانر کودک و نوجوان

رمانجنیفر ای. نیلسن

تعداد صفحه 317

کتاب «قرنطینه» یک رمان در ژانر ماجراجویانه، فانتزی و تخیلی است که برای مخاطب نوجوان به نگارش در آمده است. کلدن کشوری خیالی است که فرمانروا فلینگ به آن حکومت می کند. کلدن که سال ها پیش متحد بوده، اکنون دوپاره شده و ساکنان آن به دوقسمت مردم شهر و مردم رودخانه تقسیم شده اند. ساکنان این دو منطقه از هم نفرت شدیدی دارند و تا جای ممکن تلاش می کنند از هم دوری کنند.

مردم کنار رودخانه در خانه های مجللی زندگی نمی کنند، شرایط بهداشتی خوبی ندارند و در کل از رفاه مردم شهر برخوردار نیستند. در عوض آنها، به خاطر دست و پا زدن این شرایط سخت، انسان هایی قوی، مصمم و با اراده اند. در این میان، اسکورج، یک بیماری ناشناخته و ترسناک، تمام منطقه شهر را فرا گرفته و مردم از آن وحشت دارند.

طبق یک شایعه 300 سال پیش اولین کسانی که به اسکورج مبتلا شدند، مردم کنار رودخانه بودند و این موضوع آن ها را نزد مردم شهر منفورتر هم کرده است. فرمانروا برای کنترل اسکورج، یک زندان قدیمی و مرموز، واقع در جزیره اتیک را تغییر کاربری داده و مبتلایان به اسکورج را در آنجا قرنطینه می کند.

خلاصه داستان کتاب قرنطینه

داستان از جایی آغاز می شود که آنی میلز، دختری شجاع و پر شور و اشتیاق از اهالی رودخانه، توسط ماموران حکومتی دستگیر میشود تا به جزیره اتیک فرستاده شود. و حالا آنی و دوست صمیمی اش ویول در شرف رفتن به جزیره ای قرار دارند که هیچکس تابه حال از آن برنگشته است.

قرنطینه از زبان آنی میلز، شخصیت اصلی و قهرمان کتاب روایت میشود. نویسنده از همان ابتدا داستان را مانند یک خاطره برای مخاطب خود بازگو می کند و در روند آن از هیچ گونه پرش زمانی یا تغییر راوی استفاده نمی کند. این موضوع و علاوه بر آن، عدم استفاده از داستان های فرعی، روند پیش روی کتاب را کاملا خطی و یکدست کرده است. کتاب دارای سه شخصیت اصلی، تعداد ی شخصیت فرعی و طبیعتا تعدادی ضد قهرمان است.

نویسنده علاوه بر توصیف ظاهری شخصیت ها، خلق و خوی اخلاقی آنها را هم به خوبی بیان کرده و تصویر بارزی از هریک در ذهن ما ایجاد می کند. با وجود اینکه هر یک از شخصیت های داستان دارای ویژگی های اخلاقی منحصر به فرد می باشند، اما با این وجود، هر یک از آنها در طول داستان تغییر می کنند، اشتباهات خود را می پذیرند و به بلوغ می رسند.

قرنطینه کتابی است که با داستان سر راست و هیجان انگیز خود، مفاهیمی مثل شجاعت، امید، مبارزه با ظلم و ستم و اهمیت دوستی و همکاری را به خواننده نوجوانش منتقل می کند. همچنین مفاهیمی چون اختلاف طبقاتی و نژاد پرستی که از مسائل حائز اهمیت جهان امروز هستند، با زبانی ساده تر و در جامعه ای کوچک تر بیان و نقد می شوند.

شخصیت های اصلی کتاب سعی می کنند هم نوعان خود را درک کنند، به آنها کمک کنند و حتی آنها را نسبت به خود مقدم بدارند. زیبایی دوستی بین دو شخصیت اصلی، نشان میدهد که دوستان واقعی، چطور در مقابله با مشکلات و سختی ها یکدیگر را تنها نمی گذارند، هرگز بهم خیانت نمی کنند و مهم تر از همه، چطور به عنوان مکمل یکدیگر عمل کرده و نقص های هم را می پوشانند.

البته، قرنطینه هم مانند هر اثر دیگری خالی از نقص نیست. برای مثال قدرت اغراق شده شخصیت اصلی، شخصیت کلیشه ای فرمانروا فلینگ و گاهی اوقات قابل پیش بینی شدن داستان اشاره کرد. جنیفر ای نیلسن، نویسنده آمریکایی است که عمدتا برای نوشتن رمان های نوجوان شناخته می شود. او از برندگان جایزه وتینی و نویسنده آثاری چون «یک شب فاصله»، «واژه ها در آتش» و «سه گانه صعود» است. «شاهزاده قلابی» از مجموعه کتاب های سه گانه صعود، در مارس 2013 در لیست پرفروش های نیویورک تایمز قرار گرفت.

انتشارات پرتقال که فعالیت خود را از سال 1395 آغاز کرده و تا کنون با بیش از 800 عنوان کتاب، یکی از مهم ترین ناشران کودک و نوجوان بازار می باشد، کتاب قرنطینه را منتشر کرده و این کتاب توسط خانم فرزانه مختاری به خوبی ترجمه شده است. تصویرگری کتاب نیز با محتوای آن هم خوانی دارد اما می توانست از جذابیت بیشتری برخوردار باشد.

 

جمله های زیبای کتاب قرنطینه

«وقتی داشتم این کار را می کردم، به چیزی که ویول بهم گفته یود فکر کردم، اینکه من او را متعادل می کردم. توی دوستی ما من چاقو بودم. خودم را به همه چیز می زدم و گاه و بی گاه کار خودم را می کردم اما ویول فرق می کرد او سوزن بود. او خاص ترین جاها را برای تحت فشار قرار دادن، انتخاب می کرد و کاری به جز کارهای خیلی ضروری انجام نمی داد. همان طور که این مدت توی کلونی به ما ثابت کرد، او هم من را متعادل می کرد.»

«خون به سرم هجوم آورد و همه چیز در اطرافم سر و ته شد. دامنم هم نزدیک بود هر لحظه روی سرم بیفتد تا اینکه بین پاهایم جمعش کردم. حداقل هنوز میوه را داشتم. اولش می خواستم همه را به خانه و برای پدر و مادرم هم ببرم، ولی توی دست هایم له شده بود و دیگر نمی توانستم نگه ش دارم. آب غلیظ و قرمزش بالای دستم شره کرد. بهتر بود میوه را خودم تنهایی بخورم تا بگذارم حیف شود. این چیزی بود که به خودم می گفتم تا وانمود کنم خودخواه نیستم.»

«چرا اون ها از ما متنفرند؟» گفت: «چون ما رو نمیشناسن و ما اون ها رو نمیشناسیم. متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.»

آیا این بررسی برای شما مفید بود

مشخصات قرنطینه

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید