زنی که تابستان گذشته رسید در یک نگاه

  • ادبیات نمایشی معاصر ایران
  • نمایشنامه ای درام عاشقانه با درون مایل روانشناختی و جامعه شناسانه
  • دارای سبکی خاص اما روان و دلنشین
  • روایتی معماگونه از رویدادی تراژیک در مورد روابط خانوادگی

رمانچیستا یثربی

تعداد صفحه 108

کتاب «زنی که تابستان گذشته رسید» یک نمایشنامه اجتماعی با محوریت روابط خانوادگی، به قلم نویسنده برجسته ایرانی خانم چیستا یثربی است. این نمایشنامه برای اولین بار در سال ۱۳۸۷ توسط نشر قطره منتشر شد؛ و در مدت زمان کوتاهی در بین عموم خوانندگان و علی الخصوص دوست داران آثار نمایشی جای خود را باز کرد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت.

از جمله مهم ترین جوایزی که این اثر نمایشی نصیب خود کرده است می توان به نامزد بهترین نمایشنامه ایرانی در جشن دو سالانه ادبیات نمایشی ایران ( برگزار شده در استان خوزستان) اشاره کرد. همچنین چندین اجرای زنده از این کتاب نیز توسط کارگردان های مختلف به روی صحنه تاتر رفته است. اولین اجرا از این نمایشنامه در سال ۱۳۸۳ با کارگردانی خانم یثربی با نام «از پس بهار در چشم تو بود» به روی صحنه رفت و سپس در جشنواره تاتر فجر همان سال با کارگردانی سیما تیرانداز نیز اجرا شد.

داستان نمایشنامه «زنی که تابستان گذشته رسید» درباره یک خانواده فرو پاشیده و روابط از هم گسسته اعضای آن است. در پی حادثه شوم مرگ مشکوک بزرگ ترین فرزند خانواده «سیاوش»، مادر خانواده «فرشته» دچار بحران روحی و افسردگی شدید شده، پدر خانواده «حمید» که استاد بازنشسته دانشگاه است و سابقا شعر می سروده، با ناامیدی و افکار مالیخولیایی دست و پنجه نرم می کند، و دختر خانواده «سارا» که فارغ التحصیل رشته تاتر است و پسر کوچکتر «اشکان» که هنرجوی نقاشی بوده نیز، روحیه خود را از دست داده اند.

ماجرای این کتاب از آن جایی آغاز می شود که دختر جوان غریبه ای برای اجاره یک طبقه از خانه خانواده آقای «فرهنگ مهر»، وارد منزل آن ها می شود. دختری که نه نامش را می دانند و نه اطلاع دارند که از کجا آمده است. از آن جایی که وضعیت اقتصادی خانواده نامناسب می باشد و دختر جوان نیز ادعا می کند که از شهرستان آمده؛ آقای فرهنگ مهر با اقامت او در طبقه بالای خانه که پیش از این اتاق پسر مرحوم شان بوده موافقت می کند. و این تازه شروع ماجرا ها و تنش های داستان است.

کتاب زنی که تابستان گذشته رسید، یک نمایشنامه با مضمون جامعه شناختی و خانوادگی است که نویسنده خانم چیستا یثربی، در آن به موضوع چالش های فرزند پروری و روابط بین والد و فرزندان پرداخته است. این نمایشنامه در ظاهر ماجرایی معمایی و داستانی عاشقانه را دنبال می کند که مانند هر داستان عاشقانه معمولی دیگری، حول عشق های دوران اوایل جوانی و مشکلات آن می گردد. اما با پیشروی در خواندن کتاب و عمیق تر شدن در آن، خواننده متوجه لایه های درونی اثر شده و موفق به شناسایی عناصر روانشناسانه و تربیتی آن می شود.

زبان خانم یثربی بسیار روان، مدرن و ساده است که خواندن کتابش را برای خوانندگان سریع و آسان کرده است؛ در عین حال دیالوگ های رد و بدل شده بین کاراکتر ها بسیار عمیق، پخته و منطقی می باشند و تجربه ای ارزشمند از مطالعه را در اختیار خوانندگان قرار می دهد. خانم یثربی در این نمایشنامه در حقیقت نگاهی چند بعدی به یک مسأله واحد دارد و سعی نموده است به یک بحران خانوادگی از زاویه دید تمام اعضای خانواده نگاه کرده و آن را واکاوی کند.

او در این اثر به خوبی از دانش روانشناسی و جامعه شناسی بهره برده و با شناختی که از نسل جوان امروزه دارد، مشکلات آن ها را مطرح کرده است. این نویسنده همچنین اشاره هایی نیز به حال و هوای سیاسی زمان خود داشته و با هوشمندی، در قالب داستان، به بررسی تاثیر اتفاقات سیاسی و اجتماعی معاصر بر روابط بین والدین و فرزندان پرداخته است.

چیستا یثربی متولد سال ۱۳۴۷ در کشور آلمان، نمایشنامه‌ نویس، منتقد، مترجم، مدرس دانشگاه، شاعر، ناشر و نویسنده تاتر و سینما می باشد. او مدرک فوق لیسانس و لیسانس روانشناسی‌ خود را از دانشگاه الزهرا دریافت کرد و موفق به کسب مدرک دکترای روانشناسی تربیتی از کانادا شد. خانم یثربی از سال ۱۳۶۸ وارد دنیای تاتر شد و تاکنون بیش از ۲۶ نمایشنامه منتشر کرده است. او در سال ۱۳۸۹ نمایش «جنایت و مکافات» را براساس رمان «جنایت و مکافات» در جشنواره کلاسیک های روسیه در مسکو اجرا کرد که این نمایش در این جشنواره در سه رشته نامزد شد و موفق گردید جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند. از مهم ترین کتاب های این نویسنده می توان به عناوین زیر اشاره کرد:

«او؛ یک زن»، «خواب گل سرخ»، «پستچی»، «برخورد نزدیک از نوع آخر و سرخ سوزان»، «معلم پیانو»، «دخترک شب طولانی و راحیل» و «کوتاه کردن موی مرده».

بریده هایی از کتاب «زنی که تابستان گذشته رسید»

اشکان: چیه خانم خانما؟ دست پیشو گرفتی که پس نیفتی؟ خودت که می دونی دلیلش چیه؟ اگه این چشم و ابرو رو نداشتی، می اومد برات بخونه؟ اگه جای تو، یه سیبیل کلفت پاشو تو این خونه گذاشته بود، اصلا این اتاقو بهش اجاره می داد؟ اصلا به خاطرش بالا می اومد؟

مرجان: هر کی بود، می اومد. البته اگه مثل شما، سنگ و بی تفاوت نبود! اون اگه این یادداشت ها رو برای یه غریبه به قول تو، بی کس و کار می خونه، برای اینه که از شما ناامید شده! از این که بخواید به حرفاش گوش بدین، یا این که باورش کنین. بله، من یه غریبه ام، اما یه غریبه که خیلی بیشتر از شما می‌ دونه از دست دادن کسی که آدم دوستش داره یعنی چی! مهم نیست که اون چرا مرده یا چه جوری مرده و یا این که می تونست نمیره!… مهم اینه که حالا دیگه نیست و دیگه هیچ وقت هم بر نمی گرده…

 

سارا: بابا… با شمام. شما باید با مادر حرف بزنین. باید برین پیشش. باید به حرفاش گوش بدین. ببینین چی ناراحتش می کنه! شما الان یه ماهه که حتی یه کلمه هم باهم حرف نزدین.

حمید: (با فریاد) من خودم می دونم که باید چکار کنم! تو بهتره به فکر خودت باشی که برای راحتی خودت، داری مادرتو تنها می ذاری! شما همه تون خودخواهین.

سارا: من کاری رو می کنم که درسته. بالاخره همه بچه ها یه روزی بزرگ می شن و می رن. اما این شما و مادرید که باید یه عمر باهم زندگی کنین. با غصه هاتون، حتی با سوگ بچه تون… باید بتونین تو چشمای هم نگاه کنین! آخه چرا نمی فهمین بابا! شما دوتا هیچ کدوم مقصر نیستین! هیچ کس تو مرگ سیاوش مقصر نیست… چرا نمی خوای اینو به مادر بگی؟ شاید اگه بهش بگی، هم بتونه خودشو ببخشه و هم تو رو… آخه تا کی می خواین به این بازی موش و گربه ادامه بدین؟

آیا این بررسی برای شما مفید بود

مشخصات زنی که تابستان گذشته رسید

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید