دشمن در یک نگاه

  • ادبیات قرن بیستم انگلیس (استرالیا)
  • از جمله مشهورترین رمان های نویسنده
  • بازنویسی پست مدرن از رمان «رابینسون کروزو»
  • روایتی به سبک «داستان در داستان» در مورد نویسندگی
  • از نویسندۀ برنده دو جایزۀ بوکر و جایزۀ نوبل ادبیات سال 2003

رمانجان مکسول کوتسی

تعداد صفحه 158

اگر دنیل دفو معروف در زمان حال زندگی می کرد، رمان شاهکار خود «رابینسون کروزو» را چطور می نوشت؟ یا بهتر است بپرسیم روایتی مدرن از رمان عمیق رابینسون کروزو چگونه است؟ جی.ام.کوتسی با نوشتن رمان «دشمن» سعی بر پاسخ دادن به این سوالات داشته است! کتاب دشمن یکی از شناخته شده ترین رمان های جان ماکسول کوتسی (کوتزی) است که در سال 1986 منتشر شد.

جی.ام.کوتسی نویسنده، زبان شناس و مترجم آفریقای جنوبی-استرالیایی تبار است که در سال 2003 موفق به دریافت جایز نوبل ادبیات شد. در واقع او، یکی از ستایش شده ترین نویسندگان انگلیسی زبان توسط منتقدان است و جوایز ادبی متعددی را از آن خود کرده است. از جمله این جوایز می توان به دو جایزۀ بوکر در سال های 1983 و 1999 برای رمان های «زندگی و زمانۀ مایکل ک.» و «ننگ» و جایزۀ فمینا اشاره کرد.

جی.ام.کوتسی از جمله نویسندگانی است که خود را وام دار نویسندگان عصر کلاسیک ادبیات می دانند. ردپای تفکر، سبک نویسندگی و حتی نام نویسندگانی همچون فرانتس کافکا و فئودور داستایفسکی در رمان های کوتسی به صورت متعدد قابل مشاهده است؛ به خصوص در رمان هایی مانند «زندگی و زمانه مایکل ک.» و «در انتظار بربر ها». این نوع از اقتباس تا جایی پیش رفته است که شخصیت اصلی رمان معروف کوتسی، «استاد پترزبورگ»، فئودور داستایفسکی است! آثار او آکنده از بازی های زبانی، تعلیق ها و پیچش های داستانی، لایه های فلسفی و عمیق، بازنمایی های انتقادی از وضع جامعه و شرح دغدغه های انسان مدرن است.

رمان دشمن با نام انگلیسی «Foe» در واقع بازنویسی و اقتباسی پست مدرن و بسیار متفاوت از رمان «رابینسون کروزو» است. در واقع واژه Foe هم به معنای دشمن است و هم بخشی از نام خانوادگی دانیل دفو (Defoe). کوتسی با اضافه کردن دو شخصیت به داستان کروزو، «سوزان بارتُن» و نویسنده ای به نام «دانیل فو»، رمانی به سبک «داستان در داستان» نوشته است.

او علاوه بر تنه زدن به بدنۀ اصلی درون مایۀ رمان رابینسون کروزو، که تقابلی از تمدن و توحش و آگاهی و ناآگاهی است، روایتی راجع به «نویسندگی» را خلق کرده است. می توان گفت در عین زیبایی و قدرت منحصر به فرد ادبیِ این اثر و داستان جذاب و تو در توی آن، نویسندگی و دغدغه های نویسندگان مدرن از مهم ترین زمینه های اصلی رمان دشمن است.

«سوزان بارتُن» در جستجویی برای پیدا کردن دختر ربوده شدۀ خود، به «دنیای نو» می رود. او در این جزیرۀ دور افتاده، «رابینسون کروزو» و شخصیت دیگر داستان کروزو، «جمعه» را می بیند. گویا کروزو گذشته و وقایع گذشته را فراموش کرده و با خوشنودی در کنار جمعه، که زبان ندارد، زندگی می کند. بارتن به همراه جمعه و کروزو پس از ماجراهایی، به سمت انگلستان حرکت می کنند اما، کروزو که دچار مریضی «دوری از خانه» شده، نمی تواند این سفر را کامل کند و می میرد.

در انگلستان بارتن سعی دارد تا داستان زندگی و ماجراهایش در جزیره را چاپ کند اما برای این کار، نیاز است تا نویسنده ای به نام «دانیل دفو» را برای نوشتن سرگذشتش راضی کند. دانیل دفو بالاخره داستانی در مورد این اتفاقات می نویسند اما داستان او بجای تمرکز بر شخصیت سوزان بارتن و سرگذشت او در جستجو برای دختر گمشدۀ خود، بر محوریت رابینسون کروزو و ماجراهای او نوشته شده است. در این حین، داستان با پیدا شدن فردی گمنام که ادعا دارد دختر گمشدۀ سوزان بارتون است، پیچیشی جدید به خود می گیرد…

از جمله دیگر آثار ترجمه شده از جی. ام. کوتسی به فارسی می توان به رمان های «زندگی و زمانۀ مایکل ک.» با ترجمۀ مینو مشیری و «استاد پترزبورگ» با ترجمۀ محمدرضا ترک تتاری اشاره کرد.

کتاب دشمن توسط ونداد جلیلی به فارسی برگردانده شده و در نشر چشمه به چاپ رسیده است. ونداد جلیلی از جمله مترجمان پرکار ایرانی به خصوص در معرفی کردن آثار و نویسندگان کمتر آشنا به فارسی زبانان است. از جمله آثار ترجمه شده توسط ونداد جلیلی نیز می توان به رمان های «فرزند خوانده» اثر خوان خوسه سائر و «گفت و گوها» اثر سزار آیرا اشاره رد.

در بخش هایی از کتاب دشمن می خوانیم:

دیگر نای پارو زدن نداشتم. دست هام تاول زده بود، پشتم می سوخت و بدنم درد می کرد. آهی کشیدم، از قایق بیرون سریدم و رفتم تو آب که بی صدا پشنگکی زد. آهسته به سوی جزیرۀ عجیب شنا می کردم و موهای بلندم بر آب شناور بود، مثل گل های دریا، مثل شقایق دریایی، مثل عروس دریایی آب های برزیل. مدتی مثل وقتی پارو می زدم خلاف جریان شنا کردم بعد ناگهان از گیر جریان آب آزاد شدم و موج مرا به خلیج برد و لب ساحل رساند.

راه پله تاریک و پلکان فرسوده است. در پاگرد به جسدی بر می خورم. نه تکان می خورد و نه صدایی می دهد. در نور کبریت می بینمش که زنی یا دختری است، پاهاش در پیراهن خاکستری بلندی راست شده و دست ها را زیر بغل تا زده است، شاید هم دست هاش چلاق است و کوتاهی غیر معمولی دارد. صورتش در روسری خاکستری پشمی پیچیده شده است. می خواهم روسری را از سرش باز کنم اما انگار تمامی ندارد. سرش بیرون می افتد. پَر کاهی وزن ندارد. در باز است. نور ماه از تنها پنجره به اتاق می ریزد. موشی خانگی یا صحرایی تر و فرز از این طرف اتاق به آن طرف می رود. جدا از هم اما کنار هم در تخت خواب دراز شده اند. پوستِ به خشکی کاغذشان سفت بر استخوان کشیده شده است. لب هاشان پس رفته و دندان هاشان بیرون افتاده، جوری که انگار لبخند می زنند. چشم هاشان بسته است.

شاید بگویی خیلی بدبین بوده ام. اما اگر باز هم جمعه، بی آن که بداند، در اقیانوس در راه مزارع کار بود امشب خواب راحت نداشتم. گاه زنان بچه ای ناخواسته به دنیا می آورند و بی آن که دوستش بدارند بزرگش می کنند، اما برای دفاع از آن بچه حاضرند از جان خود مایه بگذارند. شاید بشود گفت آن چه بین من و جمعه می گذرد از این جنس است. دوستش ندارم اما مال من است. به همین دلیل در انگلستان می ماند. به همین دلیل هنوز این جا است.

آیا این بررسی برای شما مفید بود

مشخصات دشمن

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید